بسم الله الشافی

خدایا یهویی منو بُکش راحت شم دیگه😭 چرا هی ذره ذره داره بلا سرم میاد. اون از دستم که هنوز کبوده اینم از پام که امروز صندلی آزمایشگاه افتاد روش :/

اون لحظه درد داشت ولی خب طبق معمول خندم گرفت و منم چون اصلا به خودم رو نمیدم، خیلی عادی باهاش کنار اومدم. اوضاع خوب بود تا اینکه رسیدیم خوابگاه. همین که پامو گذاشتم تو دمپایی دردم گرفت ولی خب بازم گفتم که بازی اشکنک داره و تقصیر خودته و خودمو قانع کردم و به مسیرم ادامه دادم. بعد که خواستم وضو بگیرم، وقتی مسح پامو کشیدم دیدم که بعلهههه پام باد کرده :/ لبخندی از سر نگرانی زدم و گفتم باد کرده یعنی شکسته؟! بعد یکم فکر کردم دیدم که قاعدتا شکستگی باید خیلی بیشتر از این حرفا درد داشته باشه. 

خدایا من دیگه تحمل ندارم یک جای دیگه‌ام ناقص بشه. مواظبم باش لطفا :(