بسم الله النور


شب بود. روى زمین دراز کشیده بود و منم کنارش نشسته بودم. داشتیم از اوضاع و احوال دلامون حرف میزدیم. وسط حرفاش یه چندبارى گفت اینا امتحاناى خداست. منم هى هیچى نگفتم ولى یه جا دیگه صبرم تموم شد! گفتم چیه بابا فاطمه تو هم هى هرچى میشه میچسبونى به خدا و امتحاناش!

گفت: فاطمه دیدت رو که عوض کنى، میبینى که زندگى همش امتحاناى کوچیک و بزرگ خداست.

از اون شب، سالها میگذره. سالها میگذره و من امروز، تمام حرفاى اون شب فاطمه رو، با تمام وجودم حس میکنم. 

اینکه ایمانت مدام آزمایش میشه، واقعیتیه که هرکسى یه روز بهش میرسه و میفهمه که واقعا نگه داشتن ایمان در عصر غیبت، از نگه داشتن آتش کف دست سخت تره.

هر وقت زیارت نامه حضرت زهرا(س) رو میخونم، بغض میکنم. "یا ممتحنة امتحنک الله الذى خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابره..."

یادمه چند سال پیش قرآنو که باز کردم، بهم گفتى که "یه امتحان سخت دارى. مواظب باش ایمانت از دستت نره ها! " و من اون روز چشمامو بستم و گفتم قبوله! فقط میشه قبل اون امتحان، خودت تقلبت رو برسونى؟

منتظر تقلبت هستم ولى خودمم تا الان کم تقلب جمع نکردما! :) صبر و شکر و توکل مهم ترین تقلباى منن. امتحانت هم که اُپِنْ بوک عه :) چون قرآنت همیشه هست. مثل امروز که یوسف و نساء رو برام آوردى و من دیگه چى دارم که بگم؟

الحمدلله على کل حال :)))