بسم الله الربّ

یه وقتایی میتونم خیلی راحت از زیر بار خیلی چیزا در برم...

میتونم مسئولیت خیلی چیزا رو به عهده نگیرم...

میتونم راحت تر زندگی کنم...

ولی

فکر میکنم با اینجور زندگی کردن، رشد نمیکنم، چیز زیادی یاد نمیگیرم، قوی نمیشم و نهایتا یه روز، خیلی، کم میارم و اون روز دیگه خیلی از فرصت هامو از دست دادم...

خیلی وقتا شرایط سخت رو انتخاب میکنم. برای اینکه به خودم یاد بدم مدیریت شرایط سخت رو، صبر رو، انعطاف رو...

همیشه خانواده مخالفن با این کارام ولی من کوتاه نمیام :) اونا راحتی منو میخوان و من چیزی فراتر از اون! حس میکنم بخش مهمی از تربیت انسان، به عهده خودشه و هر آدمی در قبال خودش مسئوله!

وقتی گفتم میخوام برم قم والسلام، میدونستم سخته. میدونستم منی که تا دو قدمیِ خونه هم میخواستم برم، یکی باهام میومد که تنها نباشم، حالا برای زندگی کردن تو یه شهر دیگه، باید حساب خیلی چیزا رو با خودم بکنم. میدونستم سخته ولی انتخابش کردم. به رو نمی‌آوردم ولی ته دلم ترس هم داشتم. میدونی، وقتی آدم یه مسیری رو انتخاب میکنه دیگه نباید سختی‌هاش رو، به رو بیاره. نباید بقیه تصور کنن که داره بهت سخت میگذره. نباید تصور کنن که اشتباه تصمیم گرفتی. باید یه جوری باشی که دفعه بعد هم به انتخابت احترام بذارن و بهت اعتماد کنن. چون خانواده دوست نداره که به تو سخت بگذره ولی تو باید به خودت سخت بگیری تا بزرگ بشی و رشد کنی.

وقتی گفتم میخوام برم سرکار، میدونستم سختم میشه. میدونستم که به هیچ عنوان مجبور نیستم. میدونستم وقتی دانشگاه شروع بشه، هماهنگ کردن کار با دانشگاه، انرژی زیادی ازم میگیره ولی دلم خواست این حس و حال خوب رو، این آرزوی دیرینه رو داشته باشم. دلم خواست تجربه کنم شاغل بودن رو قبل از اینکه سرم شلوغ بشه! دلم خواست یاد بگیرمش که اگه یه روزی واقعا به شاغل شدنم نیاز بود، بتونم راحت تر کار کنم.

وقتی گفتم امسال اربعین،  زمینی میرم کربلا، میخواستم ببینم اگه یه روزی فقط در حد سفر زمینی پس انداز داشتیم، اونقدری معرفت دارم که پای سختی های راه بمونم یا نه. میخواستم قوی بشم که جا نزنم اون روز. که مردد نشم. که بدونم باید برای همچین موقعیتی چی کار کرد و چجوری رفت که سختیاش کمتر بشه.


همیشه به روزهایی فکر میکنم که شاید در مسیر آینده زندگیم، تجربه‌شون کنم و دلم نمیخواد که اون روزا، ضعیف باشم که آدم ضعیف دوست داشتنی نیست. پس من چجوری خودمو دوست داشته باشم؟!

اگه الان اشتباه کنم، به مراتب بهتر از اینه که در اون موقعیت حساسی که هیچ کس نمیدونه کی ممکنه پیش بیاد، اشتباه کنم.

یادمه یه روز صبح، برای خودم نوشتم : آدمی که از اشتباه کردن میترسه رو نمیشه دوست داشت...