بسم الله الصبور
شاید سخت ترین امتحاناى خدا، امتحاناى دلیه! اینکه بین دلت و خدا یکى رو انتخاب کنى سخته. نمیشه انکارش کرد. باید خود خدا قدرت تصمیم گیرى رو بهت بده و هواتو داشته باشه.
بسم الله الصبور
شاید سخت ترین امتحاناى خدا، امتحاناى دلیه! اینکه بین دلت و خدا یکى رو انتخاب کنى سخته. نمیشه انکارش کرد. باید خود خدا قدرت تصمیم گیرى رو بهت بده و هواتو داشته باشه.
بسم الله الشکور
جلوى آینه ایستاده. یک لنگه جوراب بنفش ساده را در دستش گرفته. طبق عادت همیشگى به جاى اینکه خم شود، پایش را بالا می آورد و جوراب را میپوشد.همین که سرش را بالا مى آورد، چشمانش در آینه به خودش می افتد. کمى مکث میکند و از خودش میپرسد باورت میشود که نوزده ساله شده اى؟
بسم رب الشهدا و الصدیقین
همه چیز از یک کلیپ ساده شروع شد. روایت عاشقانه یک همسر شهید و گریه بى اختیار من!
نه خودش را میشناختم و نه اسم همسرش را شنیده بودم اما در نگاه اول بدجور به دلم نشست...
بسم الله الکریم🌸
اون روزى که بعد از شب هاى سخت، چشماتو باز میکنى و به خودت لبخند میزنى، همون روزى که حس میکنى انگار چرخ دنیا یه جور دیگه میچرخه، روزى که دیدت به زندگى عوض میشه و حس میکنى رهاتر شدى، اون روز روزیه که بزرگتر شدى!
٩ بهمن بود که حس کردم پا به دنیاى قشنگ نوزده سالگیم گذاشتم...
بسم الله الرفیق
فاطمه دیروز نوزده سالش شد!
با حال خوب!
با احترام به همه سالهاى گذشته و عشق به نوزده جدید...
بسم الله الانیس❤️
هشتم بهمن ماه سال هزارو سیصد و نود و هفت
از عجیب ترین روزهاى زندگیم
از لحاظ به هم آمیختگى شادى و غم!
و از لحاظ خیلى چیزا...
بسم الله الربّ
یه وقتایی میتونم خیلی راحت از زیر بار خیلی چیزا در برم...
میتونم مسئولیت خیلی چیزا رو به عهده نگیرم...
میتونم راحت تر زندگی کنم...
ولی
بسم الله الذی سکن فی قلبی❤️
خب خب خبرای خوب دارن میان!
اووووم، علیمون اینترن شد :)))) یعنی دکتر شد :)
و اما خبر خوب دوم اینکه، بالاخره وام مون رو دادن😂 شیرینیش رو هم خوردم جاتون خالی😂
خبر خوب سوم داره لود میشه بنده خدا سرعتش خیلی پایینه😅
بسم الله القادر
میگه :
وای فاطمه
یجوری شیرین میخندی که
آدم کنارت معذب میشه اگه نخنده...
بسم الله الرؤوف
یه حال عجیبی دارم امشب. نمیدونم کی حالش رو به راه نیست که منم اینجوری بیتاب شدم...
یه وقتایی آدم بی دلیل دلش شور میزنه که شاید بعدا بفهمه علتشو!
اینجور وقتا باید رفت تو آغوش خدا...
باید به دوست داشتنش، کمک کردنش، تنها نگذاشتنش، مطمئن بود...
باید به خدا مطمئن بود!
«الا بذکر الله تطمئن القلوب»