بسم الله المونس
وقتی میبینید دو نفر خوشبختن، نگید کوفتشون بشه! به جاش بگید آفرین بهشون که پای عشقشون وایستادن. پای تمام سختی ها و مشکلات وایستادن و برای کنار هم بودن، باهم دیگه تلاش کردن.
اگر دارید برای خوشبخت شدنتون «تنهایی» نفس نفس میزنید، یا عشقتون عشق نیست یا یارتون دلش جای دیگری است...
اینها رو مهشید گذاشته بود تو اینستا! دختر نازی که الان با همسرش دیگه دارن کم کم آماده میشن برای عروسی و به قول خودش با علی به چیزایی فکر میکنن که هیچ وقت تا حالا فکر نکرده بودن و برای چیزایی ذوق میکنن که هیچ وقت فکرشو نمیکردن! از انتخاب رنگ پرده و نقاشی های مهشید روی میز و صندلی و کمد دیواری تا ذوق کردنشون برای ماشین لباسشویی و یخچال!
حرف های الانش، حرف های دختریه که از ۱۹سالگی کم کم مزه عشق رو چشیده و حالا حدود یک سال و نیمه که عقد کردن و الان که ۲۶ سالش شده، دارن میرن سر خونه و زندگیشون.
باید باور کنیم که اگر کسی خوشبخته، خودش با جون و دل پای تمام مشکلات وایستاده. خوشبختی رو خودمون باید بسازیم. یهویی هم نمیشه! باید کم کم، آجر به آجر این بنا رو ساخت. باید یکم دقت کرد، خوشبختی های کوچیک زندگی رو دید. باید در درون خودمون بعضی چیزها رو درست کنیم. چیزهایی که نمیذارن حالمون خوب باشه. همون بهونه های همیشگی! باید قبول کنیم که تو زندگی همیشه مشکلات هست، همیشه دغدغه داریم، بعضی وقت ها بیشتر، بعضی وقت ها هم کمتر. اما این مانع خوشبختی مون نمیشه! این ذهن خودمونه که مانع میشه. این که قوی باشیم و مشکلات رو دونه دونه حل کنیم، این میشه خوشبختی! حتی مشکلاتی که به نظرمون غیرقابل حل میان، یک روزی فقط خاطره میشن. این انتخاب خودمونه که کاری کنیم که با به خاطر آوردنش، حس پیروزی بکنیم یا حس شکست.
من خوشبختم چون میخوام که خوشبخت باشم!
جبر درونیم که «حالم باید خوب باشه» شاید اولین قدم برای احساس خوشبختی بود. این که هیچ چیزی نباید حال خوبِ منو خراب کنه، خیلی کمکم کرد تو این مدت. جوری که هیچ حس بدی جرأت نکرد سمتم بیاد :) آره دیگه یکم خشن برخورد کنیم با حس های بد، ادب میشن که دیگه اینورا نیان!