بسم الله المعبود
چند وقتی بود که به فکر نوشتن تصوراتم از ده سال آیندهام افتاده بودم و خوندن این مطلب توی کتاب ذهن بی حصار هم، منو مصمم تر کرد. البته که تا حالا بارها این کار رو انجام دادم. توی کلاس های مختلف!
ناخودآگاه ذهنم رفت سمت تصوری که چند سال پیش از خودم در حالت دانشجو داشتم، یکم فکر کردم و دیدم عه (!) من همون جایی هستم که اون موقع میخواستم بهش برسم. آخ انقدر ذوق کردم که نگو :)
البته بیشتر از لحاظ درونی منظورمه. چون از لحاظ بیرونی که زندگی کلا قابل پیش بینی نیست زیاد و نمیشه خیلی انتظاری هم داشت.
حالا میخوام برای سال های بعد بنویسم. خب قانون اینه که کم کم شروع کنیم پس اول برای یک سال بعد رو مینویسم.
یک سال دیگه، دوست دارم:
بیشتر از الان در حال درس خوندن باشم.
حتما گواهینامه گرفته باشم.
کار ارتودنسی دندونهام رو شروع کرده باشم و دندونهای عقلم رو کشیده باشم😂
نظم بیرونیم بیشتر شده باشه.
کمی هم نقاشی حرفه ای یاد گرفته باشم :)
برنامه حفظم خوب جلو رفته باشه.
کتاب های خوبی خونده باشم.
خب دیگه چیز خاصی به ذهنم نمیرسه!
فقط اینکه در نهایت دوست دارم «آدم تر» شده باشم :)))
#آرزو بر #جوانان عیب #نیست!