بسم الله الغفور
(ساعت ٢ نیمه شب چهارشنبه)
خب با این حافظه قوى اى که من دارم، مجبورم...
بسم الله الغفور
(ساعت ٢ نیمه شب چهارشنبه)
خب با این حافظه قوى اى که من دارم، مجبورم...
بسم الله المحبوب
این جمعه ای که گذشت رو "روز پروژه مشترک پدر و دختر" نامگذاری میکنم!
خیلی وقت بود دوتایی نرفته بودیم بگردیم!
خب آخر ساله و همه درگیرن...
بسم الله المجیر
انقدر این روزها اتفاقات پشت سر هم میوفتن که وقت نمیکنم کامل بنویسمشون! کارهای بازارچه خیریه خیلی زیاده و...
بسم الله المحبوب
دیروز اتفاقات خوب و خوشحال کننده پشت سر هم میوفتادن و هنوز یکی تموم نشده، اون یکی شروع میشد!
از اولین نماز جماعت صبح تو خوابگاه تا جمکرانی که به جای سه شنبه، دوشنبه رفتیم و...
بسم الله السریع
در طی همین دو سه روز گذشته ٣کار مهم رو بالاخره انجام دادم! هر کدومش پتانسیل داشتن طولانی مدت خوشحالم کنن! الان که همشون با هم اتفاق افتادن (بهتره بگم باعث شدم اتفاق بیوفتن) خیلی خوب شده😍
اولیش و مهم ترینش
بسم الله القویّ
امروز صبح که خواستم صبحانه بخورم ایده جالبی به ذهنم رسید! ترکیب شیر، موز و کاکائو! انقدر ذوق زده شدم که زودتر درستش کنم بخورم ببینم چه مزه ای میده 😋
ولی خب شانس ندارم که😂
بسم الله اللطیف
بالاخره امروز رفتم دیدن عشق خاله و تو بغلم گرفتمش😍 الهی بگردم براش که یک همچین خاله بیمعرفتی داره😔ولی چیکار کنم که بچمون متولد فصل امتحاناس و دی ماهیه! انقدر درگیر بودم که نتونستم برم ببینمش.
بسم الله المحبوب
باز هم دانشکده دندون مظلوم واقع شد و کل سهمیه ای که دانشگاه برای اردو به بچه های دندون داده بود در حد 10،11 نفر بود. تا روزهای آخر نگران تک تک بچه ها بودم تا اینکه ثبت نام هممون قطعی شد. مخصوصا قل کوچیکه که کاراش جور نمیشد و میدونستم اگه من برم و اون نتونه بیاد کل مسافرت کوفتم میشه ولی خدا رو شکر کار همه مون جور شد.