بسم الله الذی لیس کمثله شئ
چند شب پیش با پدرم سر سفره نشسته بودیم و در سکوتی از جنس آرامش افطار میکردیم. همه چیز خوب بود تا اینکه...
بسم الله الذی لیس کمثله شئ
چند شب پیش با پدرم سر سفره نشسته بودیم و در سکوتی از جنس آرامش افطار میکردیم. همه چیز خوب بود تا اینکه...
بسم الله الحبیب
امروز خیلی به یاد موندنی شد.
صبح با نگرانی چشمامو باز کردم و وقتی ساعت رو دیدم واقعا وا رفتم :(
بسم الله الحیّ
مدتیه که شب ها خوابم نمیبره. دلم میخواد مثل قبلترها ساعت ۱۱ بخوابم. فارغ از تب و آشوب شب های این جهان...
بسم الله العزیز
باز هم همان بحث های الکی که انگار اگر نباشند، زندگی نمیگذرد و از ملزومات گذر عمرند!
بسم الله الغفّار
وقتی میرم که کادوی تولد دخترعمهی اردیبهشتیِ نازم رو بخرم...